اشکی که با شنیدن سرود جمهوری اسلامی سرازیر شد
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۱۷۶۸۶۰
قرار بود فردا به عنوان سومین گروه از اسرا به زیارت امام حسین(ع) و حضرت اباالفضل العباس(ع) برویم، آن شب یکی از به یادماندنیترین شبهای اسارتمان بود.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «غلامشاه جمیلهای» از آزادگان و رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس است که در جریان حضور در جبهه های جنگ مجروح شد و هم اکنون جانباز 45 درصد است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در مجموعه خاطرات خود از آن دوران به خاطره حضور اسرای ایرانی در حرم اهل بیت (ع) پرداخته است:
در انتظار آزادی
پس از آزاد باش معمولا بچه های هر استان و شهرستان به سراغ دوستان و هم استانی های خودشان در سایر آسایشگاه ها می رفتند و دورهم جمع می شدند، هرکسی از موضوع بردن اسرا از اردوگاه یک تحلیل و تفسیری داشت، همه منتظر شنیدن خبرهایی از طرف سربازان عراقی یا از روزنامه هایی بودیم که معمولا عصرها به اردوگاه می رسید تا ببینیم بچه ها آزاد شده اند یا خیر. عصر و قبل از ساعت داخل باش بود که روزنامه های الثوره و الجمهوریه العربی و آبزرور انگلیسی زبان به اردوگاه رسید، همگی منتظر خبر مبادله اسرا یا آزادسازی یک جانبه گروهی از اسرا از طرف عراق بودیم، ولی هرچه صفحات روزنامه ها را بررسی کردیم متأسفانه خبری از آزادی یا مبادله ندیدیم.
طبق معمول ساعت پنج عصر سوت داخل باش زده شد و همه به داخل آسایشگاه ها رفتیم، آمار گرفته شد و درب همهٔ آسایشگاه ها را قفل کردند و کلیدها مثل همیشه به خارج از اردوگاه منتقل و به دفتر فرماندهی اردوگاه در پشت حصار سیم خاردار کمپ تحویل داده شد.
کم کم تاریکی شب چترش را بر فضای دلگیر اردوگاه گسترانید و باز دلتنگی های غروب و غربت بر دلمان سایه افکند، اسرا بودند و میله های فلزی پنجره های زندان و حصار سیم خارداری که حجم وسیع و درهمش دیدمان را نسبت به بیرون اردوگاه بسیار محصور و محدود کرده بود. گاهی در آن لحظات گروه ۴۰۰ نفره اسرا را در ایران و کنار خانواده هایشان مجسم می کردیم، گاهی هم تصاویری خیالی در حال زیارت اماکان مقدسه کربلا و نجف در فکر و خیالمان نقش می بست، تا اینکه ساعت حدود ۲۲ بود که یکی از اسرا که جلوی پنجره ایستاده بود صدا زد بچه ها اتوبوس ها!
بوی حرم سیدالشهدا فضای آسایشگاه را پر کرد
اتوبوس ها آمدند، همه جلوی پنجره های آسایشگاه جمع شدیم، همان ۱۱ اتوبوس گروه ۴۰۰ نفره صبحی بودند، به ترتیب جلوی دژبانی های ورودی اردوگاه تحت تدابیر شدید امنیتی اسرا را پیاده کردند و طولی نکشید که یکی پس از دیگری درب آسایشگاه ها گشوده شد و اسرای هر آسایشگاه را داخل آسایشگاه خودشان بردند و درب ها را قفل کردند، عجب فضای روحانیای شده بود. بوی خوش گلاب و عطر حرم که بر لباس ها و بدن اسرا به همراه صلوات های مکرر بچه ها فضای آسایشگاه را سراسر معنوی کرده بود. در آغوش کشیدن زائرین و کربلائی های سنه ۶۷، روبوسی ها، صحنه های خداحافظی و حلالیت طلبیدن رزمندگان در شبهای عملیات را در ذهن و خاطرمان زنده کرده بود. پس از زیارت قبولی و احوالپرسی همه افراد آسایشگاه دور کربلائی ها جمع شدیم و زائرین حرم حسینی شروع به توضیح و تعریف از سفرشان کردند، باتوجه به همه آن محدودیت های اسارتی باز هم معلوم بود که خیلی سفر خوشی داشته اند. می گفتند در طول سفر حس اسیری نداشتیم تا اینکه وقتی مجددا وارد محدوده اردوگاه شدیم، آنوقت دوباره حس اسیری همه وجودمان را فرا گرفت، زائرین ابتدا شرفیاب مرقد مطهر امام علی(ع) درشهر نجف و سپس مرقد مطهر امام حسین(ع) و حضرت آقا ابوالفضل العباس(ع) در کربلا زیارت شده بودند.
مجددا روند نام نویسی برحسب سلیقه و انتخاب افسر اطلاعاتی و سربازان عراقی بمدت یک هفته ادامه یافت تا روز شنبه ای دیگر که مجددا طبق همان برنامه قبل، ابتدا خواندن اسامی، سپس شستشوی لباس ها، استحمام و روز یکشنبه اعزام یک گروه ۴۰۰ نفره دیگر به نجف اشرف و کربلای معلی که باز هم اسم بنده در بینشان نبود. این گروه دومین گروه از کمپ ۱۳ الرمادیه بود که با فاصله یک هفته ای بعد از گروه اول باز هم روز یکشنبه به کربلا و نجف شرفیاب می شدند.
گروه دوم هم رفتند و برگشتند. به مدت یک هفته دیگر نام نویسی سلیقه ای توسط عراقی ها انجام گرفت تا روز شنبه ای دیگر فرا رسید، معلوم بود یکشنبه ها را به زیارت اسرای کمپ ۱۳ الرمادیه اختصاص داده اند و بقیه ایام هفته ازکمپ های دیگری برای زیارت می روند. خلاصه شنبه ای دیگر شد و عراقی ها اسامی ثبت شده را خواندند، خیلی دوست داشتیم اسممان در لیست این گروه باشد، سرباز عراقی اسامی را به سبک عربی می خواند و هر کسی نامش خوانده می شد دستش را بلند و اعلام حاضری می کرد، همه آنهایی که زیارت نرفته بودند منتظر خواندن اسمشان بودند، در این حین اسم بنده هم خوانده شد، بسیار خوشحال شدم که برای زیارت ائمه (ع) و ارباب بی کفن دعوت شده و به پابوسی شان پذیرفته شده ام. برای گروه ۴۰۰ نفره سوم هم مثل دو گروه قبلی روز شنبه را مختص شستشوی البسه و استحمام قرار دادند، آنروز تنها روز اسارتم بود که در سرمای سوزان رمادیه با آب تقریبا گرم استحمام می کردم، آنهم به خاطر موضوع زیارت بود که آب گرم حمام را فقط مختص زائرین گذاشته بودند. شب یکشنبه پس از غروب آفتاب طبق معمول تعداد ۱۱ دستگاه اتوبوس وارد اردوگاه شد و پشت دیوار سیم خارداری اردوگاه پارک کردند تا صبح اول وقت آماده حرکت باشند، آنشب هم یکی از شب های بیادماندنی اسارتمان بود که برای صبح شدن و عزیمت به کربلا و نجف لحظه شماری می کردیم.
با نوای کاروان
شب که خوابیدم. یادم به نوحه مشهور حاج صادق آهنگران افتاده بود که می خواند: «بانوای کاروان، بار بندید همرهان، این قافله عزم کرب و بلا دارد، چون کربلا دیدن، بس ماجرا دارد» واقعا که دیدن کربلا چه ماجراهایی که نداشت! چه عزیزانی که آرزو داشتند به زیارت کربلا و نجف بروند ولی روح به جسمشان وفا نکرد و به آسمان پر کشید و جسم خاکیشان را در نیزارهای مجنون تنها گذاشت، گرچه با سرور و سالارشان آقا امام حسین(ع) محشور شدند. چه اتفاقات عجیبی که نیافتاد، چه بدرفتاری ها و شکنجه ها و زجرهایی که نکشیدیم، اگر بعد از این همه بدبختی، زجر و رنج زیارت نمی رفتیم، غم و غصه بدرفتاری ها و شکنجه های دشمن صد چندان روی دلمان سنگینی می کرد، بر این باور بودیم که زیارتمان پاداش شکنجه ها و سختی هاییست که به عشق امام حسین (ع) و ائمه (ع) کشیده بودیم و در همین دنیا به اجر و ثوابش رسیده بودیم، بی شک این پاداشی بود که ائمه اطهار و خداوند در قبال آن همه بدرفتاری های دشمن نصیبمان کرده بودند. خلاصه آنشب خواب درستی نرفتیم از بس منتظر و مشتاق زیارت مولا و مقتدایمان بودیم. سحر که شد با اذان صبح که معمولا بصورت چرخشی و هر روز توسط یک نفر و بصورت مخفیانه و دور از چشم و گوش دشمن گفته می شد از خواب بلند شدیم، نماز را به جماعت ولی مخفیانه خواندیم و سریع لباس پوشیدیم. درحین خداحافظی و حلالیت طلبیدن از هم اتاقی هایمان بودیم که درب باز شد و اسامی خوانده شد، بیرون رفتیم و درون محوطه خیلی سریع همان چند لقمه عدسی صبحانه هر روز را خوردیم، هوا خیلی سرد بود و تنها لباس گرم ما همان یونیفرم زرد رنگ لباس اسارتی بود که با دو مارک یا آرم P.W که مخفف واژه های انگلیسی Prisoner . War به معنای «اسیر جنگی یا زندانی جنگی» مشخص می شد، بود. یک مارک در اندازه کوچکتر درسمت چپ و جلوی پیراهن و یک مارک بزرگ در پشت پیراهن دوخته شده بود.
به همان روش و برنامه قبلیشان با عبور از دژبانی های اردوگاه سوار بر اتوبوس ها شدیم، در هر اتوبوس پنج سرباز مسلح در انتهای اتوبوس و ۲سرباز غیرمسلح درجلو سوار بودند و تعداد زیادی خودروی نظامی و پلیس عراق کاروان را همراهی میکردند، هنوز هوا روشن نشده بود که از شهر رمادیه عبور کردیم، راننده نظامی اتوبوس رادیوی اتوبوس را روشن کرد، داشت فرکانس رادیو عراق را جستجو می کرد، در این حین برای چند ثانیه ای ناخواسته توقفی روی فرکانس رادیو ایران داشت، در آن لحظه رادیو ایران داشت سرود ملی جمهوری اسلامی که آغازگر برنامه های صداوسیما بود را پخش می کرد، همه با شنیدن صدای رادیو ایران منقلب شدیم و اشکمان درآمد، بدجوری دلمان گرفت و هوای وطن کرد، آرزو داشتیم صدای رادیوی ایران را بشنویم ولی افسوس که دشمن ازشنیدن صدای رادیو ایران هم محروممان کرد، حتی برای شنیدن چند لحظه اش.
منبع: دفاع پرس ارسال به تلگراممنبع: مشرق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۱۷۶۸۶۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شنیدن ملودیهای شریف روی نُت «رعنا»/ موسیقی خوب برای سریال خوب است
کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
به سراغ موسیقی متن و تیتراژ سریال ماندگار «رعنا» به کارگردانی داود میرباقری و آهنگسازی شریف لطفی رفتیم که به سال ۱۳۶۹ از شبکه اول سیما در قالب یک سریال هشت قسمتی پیش روی مخاطبان قرار گرفت. مجموعهای که به نوعی دومین سریال داود میرباقری بعد از سریال «گرگها» در مقام کارگردانی محسوب میشد و نشان داد که این کارگردان با تجربه و مخاطب شناس تلویزیون و سینما از همان ابتدا به موسیقی همواره به عنوان عنصری مهم، موثر و مولف برای جذب مخاطبان و ارایه محتوا نگاه میکند و در این چارچوب تلاش دارد تا از بهترینها برای ساخت و طراحی موسیقی پروژههای خود استفاده کند.
سریال «رعنا» قصه بخشی از زندگی رعنا، دختر مردی به نام سنایی از صابونپزهای قدیمی تهران است. پس از چندی دانایی که دبیر آموزش و پرورش است به خواستگاری رعنا آمده و با وجود مخالفتهای منصور (برادر رعنا) با او ازدواج میکند. اما پس از گذشت مدتی دانایی به دلیل شرکت در فعالیتهای سیاسی دستگیر و روانه زندان و کشته میشود. پس از سالها پسر رعنا که به شدت در حال مبارزه با رژیم پهلوی در سال ۱۳۵۷ است، در یک درگیری خیابانی مفقود میشود. رعنا و دخترش به دنبال یافتن او هستند که ماجراهایی از گذشته دوباره زنده میشود.
گلچهره سجادیه در نقش رعنا، بهزاد فراهانی در نقش دایی منصور، سعید نیکپور در نقش جواد دانایی، رویا تیموریان در نقش تهمینه دانایی، رسول نجفیان در نقش پوریا، پرویز پرستویی در نقش رسول نجفی، فاطمه گودرزی در نقش مریم، حسین پناهی، مهری مهرنیا، فرخ لقا هوشمند، اسماعیل شنگله، محمد کاسبی، مهری ودادیان، بهمن زرین پور، علی اوسیوند، عیسی صفایی، عزیزالله هنرآموز و محمدتقی شریفی بازیگریان سریال «رعنا» بودند که بسیاری از آنها تاکنون همچنان در پروژههای داود میرباقری جزو بازیگران اصلی و ثابت محسوب میشوند و در آن دوران توانستند به واسطه حضور در این سریال موقعیتهای خوبی را در عرصه تصویر به دست آورند.
جبار آذین منتقد چندی پیش در گفتگو با خبرنگار مهر، پیرامون این مجموعه گفته بود: «رعنا» تجربه نمایشی جدیدی برای داود میرباقری و تلویزیون بود. این مجموعه برگرفته از فضای اجتماعی و سیاسی آن دوران ساخت شد. رعنا جزو کارهای خوب و پرخاطره تلویزیون از یک کارگردان متبحر در عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون سالهای بعد کشور است. ساختار نمایشی خوب و شخصیت پردازیهای اصولی، مقبول و دیالوگهای خوب از امتیازهای مجموعه «رعنا» بود و میرباقری را در تولید کارهای تلویزیون توانا و خوش فکر نشان داد. این در حالی است که استفاده از بازیگران تئاتری و معرفی یک چهره مستعد که بعدها در سینمای ایران به عنوان بازیگری قدرتمند و محترم شهرت یافت (رویا تیموریان) و بهرهگیری از دکورهای تلویزیونی حجیم و مناسب، متن خوب و بازیهای روان از ویژگیهای «رعنا» محسوب میشود. تمام امتیازهای هنری و فنی «رعنا» آن را اثری دیدنی ساخته بود تا مضامین خوب را واگویه کند و از عشقها، رشادتها، مبارزهها، آرمانها، تلخیها و شیرینیها بگوید و چه خوب هم در آن سالهای کم رونقی تلویزیون اینها گفته شد و همینها «رعنا» را با تجربه اندوزیهایش در اذهان به یادگار گذاشت.
اما یکی از ویژگیهای مهم و موثر سریال تلویزیونی «رعنا» موسیقی تیتراژ و متن این مجموعه داستانی به آهنگسازی شریف لطفی بود که به دلیل طراحی یک تیتراژ متفاوت که در آن دوران بدعتی جدید به حساب میآمد توانست یکی از مولفههای مهم در ماندگاری آن تا به امروز به حساب آید. آن هنگام که ابتدا تصویر گلچهره سجادیه به عنوان بازیگر اول سریال روی یک تصویرگرافیکی شبیه به الواح تاریخی نمایان میشود و پس از آن عبارت «رعنا» در قالب لوگوتایپی متفاوت به نمایش در میآید. فضایی که موسیقی نقش مکمل را ایفا میکند و چارچوبی را پیش روی مخاطب قرار میدهد که دربرگیرنده حس و حال متفاوتی است.
موسیقی که به واسطه توجه لطفی به عنوان یک آهنگساز مولف و کهنه کار موسیقی کشورمان که سوابق آکادمیک او در عرصه موسیقی معرف تجربه بالای اوست، تلاش کرده تا ضمن توجه به مولفههای موسیقی ایرانی و ارایه درستی از آفرینش و خلاقیت در این نوع موسیقی با به کارگیری روشهای نوین برای در خدمت محتوای اثر بودن، موسیقی تیتراژ متفاوت و خلاقانهای را ارایه دهد. موسیقی که داود میرباقری همواره روی موسیقی به عنوان یکی از نقاط عطف و تاثیرگذار آثارش به آن توجه دارد و میکوشد تا در هر پروژه اش از این مولفه به درستترین و علمیترین شکل ممکن استفاده کند. آن چنان که اگر نیم نگاهی به کارنامه فعالیتهای او داشته باشیم متوجه چنین رسالتی میشویم که اغلب موسیقی هایش توانسته اند تبدیل به ماندگارترینها شوند.
طبیعتا در ساخت چنین موسیقی که بتواند دربرگیرنده مولفههای درست و اصولی از موسیقی متن باشد این نوازندگان هستند که بعد از آهنگسازی و ملودی پردازی نقش مهمی را ایفا میکنند. مسیری که به واسطه حضور هنرمندانی، چون ابراهیم لطفی نوازنده ویولن، عباس ظهیرالدینی نوازنده ویولنسل، فرشید حفظی فرد نوازنده ابوا، شریف لطفی و حسین میرزایی نوازنده هورن، عبدالنقی افشارنیا نوازنده نی، مهرداد دلنوازی و شهریار فریوسفی نوازندگان تار، فریبا اسدی و محمود علیقلی آواز، محمود منتظم صدیقی نوازنده سازهای ضربی و تعدادی دیگر توانست موسیقی درست و اصولی را به گوش شنیداری مخاطبان ارایه دهد.
گرچه در رسانهها مصاحبه چندانی از شریف لطفی درباره ساخت موسیقی سریال «رعنا» منتشر نشده است، اما این آهنگساز، نوازنده، پداگوژیست موسیقی و رهبر ارکستر که از او به عنوان بنیانگذار دانشکده موسیقی دانشگاه تهران هم یاد میشود، در برخی از گفتگوهای رسانهای خود درباره نحوه حضورش در آثار سینمایی و تلویزیونی به عنوان آهنگساز گفته بود: هروقت به من از سوی پروژهای تصویری پیشنهاد آهنگسازی آن ارایه میشود، اول از دست اندرکاران پروژه میخواهم که بخشهایی از تصاویر فیلمبرداری شده خود ر ابه صورت نامنظم در اختیار من قرار دهند که ببینم نتایج محتوایی تصاویر در چه قالبی است و وقتی ببینم نتیجه عمل چیست و هم در کارگردانی و هم در بازیگری همه چیز در جایگاه خوبی قرار دارد کاملا خودم را در اختیار کارگردان میگذارم و هر آنچه را که لازم باشد انجام میدهم.
این آهنگساز که در ساخت آثارش همواره تلاش میکند تا هم نشینی اصولی بین موسیقی ایرانی و موسیقی کلاسیک فراهم سازد، در یکی از گفتگوهای رسانهای اش توضیح داده بود: بالاترین تکیه گاه موسیقی ایرانی، دستگاههای موسیقی ایرانی برای روش مندی آفرینش در این گونه موسیقایی است که به اعتقاد من باید در کنار توجه به این مولفهها به مواردی، چون منش و خصوصیت انسانی این موسیقیها توجه کنیم. در این چارچوب من همواره تلاش میکنم تا هیچ وقت وارد مقوله سفارشی کار کردن نشوم، چون باید در ابتدای هر کاری خودم آن تفکر موجود در سریال یا فیلم سینمایی را دوست داشته باشم که اگر چنین نباشید هرگز چنین کاری را انجام نمیدهم.
همین نگاه ایده آل شریف لطفی است که همواره او را به عنوان آهنگسازی گزیده کار در سینما و تلویزیون کشورمان معرفی کرده و در مقام یکی از موثرترین و علمیترین آهنگسازان کشورمان معرفی کرده است. مسیری که میتوان در آهنگسازی فیلمهای «مادیان» به کارگردانی علی ژکان، «سامان» به کارگردانی احمد نیک آذر، «کنار برکه ها» به کارگردانی یدالله نوعنصری، «دخترک کنار مرداب» به کارگردانی علی ژکان، «پرنده آهنین» به کارگردانی علی شاه حاتمی، «مسافران دره انار» به کارگردانی یدالله نوعنصری، «آهوی وحشی» به کارگردانی حمید خیرالدین، «دو همسفر» به کارگردانی اصغر هاشمی، «سکوت کوهستان» به کارگردانی یدالله نوعنصری، «عطر گل یاس» به کارگردانی بهمن زرین پور درک کرد.
چنین ساختاری در آهنگسازی آثار سینمایی و تلویزیونی مدتهای زیادی است که در جریان تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشورمان به واسطه عقب نشینی آهنگسازان پیشگام موسیقی کمتر دیده شده و فقط عده محدودی از هنرمندان هستند که تلاش میکنند در یک مسیر منطقی منطبق بر آموزههای دانشگاهی و تئوریک حوزه موسیقی به ویژه موسیقی دراماتیک حرکت کنند. فضایی که به نظر میآید میبایست از تجربیات شریف لطفی و هم نسلانش بیشتر از اینها استفاده کرد تا بتوانیم دوباره به دوران باشکوه موسیقی فیلم و تیتراژ دهه ۶۰ با همان امکانات ناچیز و محدود برگردیم.
منبع: مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی